شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت ویکتوریا
+ *من از سکوت تو خاموشم ولي ز روي تو بي هوشم مرا صداي تو دارو نيست سخن بگو که سراپا گوشم اگر بميرم و خاکستـــر براي عشق تو مي کوشــم برهنه ام به بياباني ها رداي عــشــق تو مي پوشم ز خاک مقبـــره ام يکسر ز شوق روي تو مي جوشــم*
اگر بي ادبي نيست:مرا صداي تو چون داروست...سخن بگو که همه گوشم...بهتر است از جهت وزن
+ تو همان تازگي *غنچه رز* در گلداني تو همان آينه *نقره اي* کنار قرآني *فرشته سپيده دم* که نگاهت به من و چشم بيمار من است لحظه ناب دعا *در سحري* وقتي که هدهد حق *اذان* مي گويد *مادرم* دستاي خسته شما *مرحمي ناياب *است اين سر شکسته دست مهربان تو را مي طلبد
+ *برگ خيس با فشار دو انگشت کبود مي‌شود اما پودر نه يا که نه زير تيغ‌هاي دو ناخن پاره مي‌شود چاک مي‌خورد اما خاک نه بار الها سينه کبودم در انتظار لطافت باران است حالا که ناخن‌هاي تيز زمانه به صورتم چنگ مي‌زند حالا که شصت و سبابه خاک شدنم را مي‌خواهد يارب قطره‌اي*
+ *دل کبوتر شد سفر آغاز کرد لحظه ها را دل غزل پرداز کرد وسعت پرواز دل اندک نبود اين کبوتر تا حرم پرواز کرد تا که آمد روي گلدسته نشست سفره دل را برايش باز کرد چون که او را همدم رازش بديد گريه کرد و غمزه و ناز کرد چون که قلبا عاشق او گشته بود عشق خود را با رضا ابراز کرد*
+ *شيعه يعني اينکه با دستان باز عاشقانه ايستادن به نماز در مسير عشق مولايم علي شيعه يعني سربلند و سرفراز*
+ *قاصدک نامه رسانده، خبر از آمدن است بلبلي مولودي خوانده، خبر از آمدن است صبح اميد وصالش به خدا نزديک است عاشقان چيزي نمانده، خبر از آمدن است*

+ *عاقبت از پس ابر، نور خورشيد مي‌آيد ندبه خوان اي دل خسته، صبح اميد مي‌آيد ديدگان ديده به راه و قلبها جملگي روشن مهديم فارغ از هيچ شک و ترديد مي‌آيد *
+ *غنچه وا مي شود آخر به جمال مهدي عاشقان زنده و باقي به خيال مهدي آنکه شد پيرو حق صبح اميد مي بيند با ولايت مي رسد آخر به وصال مهدي*
+ *يقين دارم که مي آيي، ولي زود بيا ترا سوگند بر شوکت معبود بيا به آتش پا نهي آتش گلستان مي شود براي ختم آتش هاي نمرود بيا*
+ *آخر از دست تو من فرياد خواهم زد عشق تو را از ته دل داد خواهم زد مثل شيرين اگر دهي امر به کندن تيشه بر کوه همچون فرهاد خواهم زد*
+ *تنهائيم شد عاقبت چون دام من واي از اين تنهايي و فرجام من تنهايي از دوست شيرين تر شود بس تلخ دارد دوستانم کام من*
عجب عكس قشنگي...
+ *رقاصک‌ها‌‌ي ميان تهي فرزند آب و کف و صابونند زائيده نفس تند کودکي شيطان که در نورمصنوعي لامپ ها مي درخشند راستي تا کجا پرواز تا کجا جولان تا کجا خودنمائي تا کجا اين چنين طناز تا سقف گرد گرفته خانه يا تار عنکبوتي کنج يک ديوار تا آنجا که انفجاري کوچک موجب سقوط باشد...*
+ *من شدم سرمست آن چشمان تو کي شوم آخر شبي مهمان تو آرزو دارم بميرم نازنين خاک من باشد ته گلدان تو*
چراغ جادو
جـــــام غـــــزل
رتبه 87
9 برگزیده
263 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
جـــــام غـــــزل عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top