سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ساز شکسته
سه شنبه 91/9/14 :: 7:21 عصر ::  نویسنده : جواد فرزادپور

بچه بودم مادرم به من میگفت

هیچ چیزی رونداری تومفت مفت

هرچیزی داره یه قیمت پسرم

نمونی یه وقت تو حسرت پسرم

من تو رو دست ابالفضل داده ام

من تو رو واسه محرم زاده ام

فکر نکن اختیارت دست منه

چون که مولا تو رو قیمت میزنه

قربون پیرهن سیاه خوشگلت

قربون درد و بلا ومشکلت

حالا واسم شده ای یه شاه پسر

تو رو مولا آبرو از من نبر

نکنه یه وقت نری سینه زنی

نکنه عهد و وفات و بشکنی

نکنه حسین و تنها بزاری

نکنه تو هیئتا پا نزاری

تو دیگه غلام سیاه اصغری

تودیگه نوکر شاه اکبری

من دیگه از تو گذشتم پسرم

فکر نکن که از تو خستم پسرم

اونقده به سر بزن تا بمیری

چون رقیه رو میبرن به اسیری

پسرم این شامیا خیلی بدن

ظالما رقیه رو سیلی زدن

پسرم به سینه هات کم نزنی

نکنه ز یا حسین دم نزنی

نکنه دستا رو بالا نبری

نکنه به سینه محکم نزنی

خزان


.: Weblog Themes By Pichak :.


پیوندها