در آغوشم سه تار می نالد
چو ابری در بهار می نالد
قناری دلم پرش خون شد
غمین و بیقرار می نالد
غزلهایم دگر گرفت آتش
دل از دوری یار می نالد
حسادت میکنم به آن کفتر
که در کوی نگار می نالد
خودم در خانه ام دلم آنجاست
در آن گوش و کنار می نالد
رضا جان من نگفته ام خوبم
دل از خوبی یار می نالد
سه تارم کوک شد که بنوازد
ولکن بیقرار می نالد
چه دورم از حرم بخوان من را
دوچشمم گشته زار می نالد
تو میدانی چشم من دریاست
خزان گشته بهار می نالد
خزان