دل امشب گفته است با من بیا پرواز کنیم
کبوتر باش امشب را بیا پر باز کنیم
بیا من آسمانی دیگری دارم گل من
بیا تا ما در ابن وادی سفر آغاز کنیم
بیا آنجا کشد نازت رئیس هشتم عشق
رضا آنجا غریب نازد بیا تا ناز کنیم
بیا تا ساز دل را کوک عشقی ناب کنیم
بیا اعماق دل را اشک و ماتم ساز کنیم
من از انگور بیزارم چرا شد زهر چرا؟
بیا با باده رضوان دلی پر راز کنیم
دلم گوید خزان باید بباری چشم ببار
بیا دریا کنیم دل را که تا اعجاز کنیم
خزان