سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ساز شکسته
چهارشنبه 91/5/4 :: 10:14 عصر ::  نویسنده : جواد فرزادپور


به سی نرسیده در آینه پنجاهم

گرد پیری به سرو بشکست نگاهم 

قنداق تولدم حریرغصه وبندماتم بود

عروسک کودکیم رویای تلخ وخیال مبهم بود

نوازشهای مادرم سوخته ونگاه پدرم پرزخاک

 عدل مفقود و سینه ام چاک چاک 

نوجوانی درک آه بود  

فهم عمیق ترین چاه بود 

فقر بودو تنگدستی   

نگاه فخر آمیز کودک همسایه  

جوانی صفحه سیاه.

 بی نقطه سفید    

پر درخون وبه پرواز امید  

تن به خاک افتاده   

به آسمان تردید    

کجارفت عمرکجارفت عمر  

درمسیرخیرندیدن   

پی یک تکه نان  

 ازکودکی دویدن   

به نیستی وفراموشی .نه  

به نصیان وخاموشی.نه  

به آنجاکه تصورش آه حسرت داشت    

به سی نرسیده همه می گویند

سلام پیرمرد

 

{ خزان }


.: Weblog Themes By Pichak :.


پیوندها