ساز شکسته درباره وبلاگ سلام جواد فرزادپور هستم شاعر نوازنده تار شماره تماس09374339393 آخرین مطالب لینک های مفید من کور خواهم شد اگر تو را نبینم بی نور خواهم شد اگر تو را نبینم میخواهمت پس فکرهم نکن من مسرور خواهم شد اگر تو را نبینم عشقم وجودم هستی ام توئی زخویشتن دور خواهم شد اگر تو را نبینم من با تو عزت داشتم عزیز خوبم منفور خواهم شد اگر تورا نبینم این جور چین با هر دو مان جور میشد ناجور خواهم شد اگر تورا نبینم این ساده است دیگر که من بی تو بودن مجبور خواهم شد اگر تو را نبینم من با تو میخواهم به سر کنم ولیکن در گور خواهم شد اگر تو را نبینم
خزان چه این مرداب گل الوده نبایدکرد شنا اینجا خزان نگارمهربان من چرامن رانمی بخشی
خزان خواب دیدم که مرا میخواهی از همه غصه من آگاهی من گدای در لطفت گشتم شاه شاهانی و شاهنشاهی من کیم می زده ای مستم من پیش چشمان تو همچون کاهی هر طرف باد وزد گردانم گاه ساکن شده گه بر راهی من شبم ماه ندارم تارم گر بتابی تو برایم ماهی عشق زیبای تو با من مانده است هر مسیرم تو کنی همراهی من خرانم غم بی پایانم مهدیا ازغم من آگاهی خزان بچه بودم مادرم به من میگفت هیچ چیزی رونداری تومفت مفت هرچیزی داره یه قیمت پسرم نمونی یه وقت تو حسرت پسرم من تو رو دست ابالفضل داده ام من تو رو واسه محرم زاده ام فکر نکن اختیارت دست منه چون که مولا تو رو قیمت میزنه قربون پیرهن سیاه خوشگلت قربون درد و بلا ومشکلت حالا واسم شده ای یه شاه پسر تو رو مولا آبرو از من نبر نکنه یه وقت نری سینه زنی نکنه عهد و وفات و بشکنی نکنه حسین و تنها بزاری نکنه تو هیئتا پا نزاری تو دیگه غلام سیاه اصغری تودیگه نوکر شاه اکبری من دیگه از تو گذشتم پسرم فکر نکن که از تو خستم پسرم اونقده به سر بزن تا بمیری چون رقیه رو میبرن به اسیری پسرم این شامیا خیلی بدن ظالما رقیه رو سیلی زدن پسرم به سینه هات کم نزنی نکنه ز یا حسین دم نزنی نکنه دستا رو بالا نبری نکنه به سینه محکم نزنی خزان من شاعر دلسوخته بی نام و نشانم از پی یک محرم اسرار روانم خاموش ترین شاعر دهرم چه بگویم صد شعله به دل دارم و در خویش فغانم از شعر نفهمید دل مردم همه خوابند عمری زپی عاشق دلداده دوانم تنها شده ام یار ندارم غم من بین مشهورترین بی کس این دور و زمانم ای دل چه بگویم دست خودم نیست که دردم تا برسد مرگ خزانم که خزانم
* خزان *
گل عاشق هرشب کنارم باش نیلوفر تک و تنها، تنها نگارم باش نیلوفر تنه ای خشکیده ام تو روئیدی کنارم گل تو به قامت پیچم، بهارم باش نیلوفر به تنم پیچیدی دو صد غنچه گل بگشا تو چراغ شبهای تارم باش نیلوفر تو به من تکیه می دهی من به تو می نازم شده ام بی دلبر تو یارم باش نیلوفر به تنت صد بوسه زنم تا جان برود از تن تو بناز ای گل اما قرارم باش نیلوفر *خزان*
شبیه یک درختم بیا نیلوفرم باش انیس اولم شو رفیق آخرم باش توئی تنها نگارم نشو دور از کنارم شبیه جسم وسایه همیشه در برم باش تودر قلبم نشستی تو کردی رخنه در جان اگرخواهم بسوزم تو در دل آذرم باش جفا دیدم فراوران ازین دنیا و عشقش تو عشقم باش تو تنها، تو تنها باورم باش خزان هرگز ندارد گلی و سنبلی یار اگر چه من خزانم بیا نیلوفرم باش *خزان*
تکه ای از آسمان روی زمین خلیج فارس خاک ایران را فقط گشته نگین خلیج فارس دست آلوده هر بی سر و پا بریده باد از ازل تا به ابد بوده همین خلیج فارس {خزان}
بی ولایت زندگی بیهوده است بی ولایت دین ما فرسوده است بی ولایت قلبهامان پاک نیست از جهالت سینه ها آلوده است
پیوندها
لینک های مفید |
||